کربلای یک...

وبلاگ اختصاصی محمد حسین رشیدی (طائف)
کربلای یک...
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

استغفرالله... به خاطر لحظات پاک و خوبم ... استغفرالله ... به خاطر همه دعا کردنام... استغفرالله .... به خاطر همه اشکام و ناله های شب قدرم... منو ببخش...نه اشکم اشک بود... نه نالم ناله بود... نه دعام دعا ... قرار بود درد امام زمانم به جونم باشه... ولی درد من به جون امام شد... وای وای.... مثل هر سال... دوباره گردنمو کج کردم گفتم یا صاحب الزمان آدمم کن... مشکلات اقتصادیمو برطرف کن... یه پسر بهم بده سالم و صالح... فلان مرض و بیماری...فلان درد... فلان درد... یه لیست بلند بالا از دردامو دادم به امامم... آخ آخ ... دردمو دادم بهش و بعدش گفتم دردت به جونم ...

دردم به جونش شد و گفتم دردت به جونم... آقااااااااااا... غلطی بود که کردم... مثل همیشه... غلط کردم...

کاش عوض اینکه هی بهت بگم چی میخوام ... یه بار میگفتم چی میخوای... شاید واقعا صداتو میشنیدم... شاید منو لایق صحبت می دیدی... که ندیدی.
قربونت برم ... حالا که به دلم رجوع میکنم قشنگ صداتو میشنوم... چیزایی که ازم میخوایو میشنوم...

شاید اگه یکیشو مرد و مردونه تا شب قدر سال دیگه براورده کنم خیلی زود تر از اونی که فکرشو کنم بیای...

پ ن : به امید روزی که با افتخار بگم من اومدم حالا تو بیا...

  • طائف