کربلای یک...

وبلاگ اختصاصی محمد حسین رشیدی (طائف)
کربلای یک...
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

۹ مطلب با موضوع «امانت مردم» ثبت شده است

  • طائف

نقل زَمَخشَری ست که روزی ابولهب
یک سنگریزه جانب احمد روانه کرد

ریگی - به طول و عرض نخود- در کَفَش گرفت
از روی کین، نبی خدا را نشانه کرد

تبّت یدا أبی لهب از آسمان رسید
فوراً لهیب خشم الهی زبانه کرد

فرمود: هر دو دست وی از تن بریده باد
نفرین بر آنکه این عمل ظالمانه کرد

یک دست او فقط به کمین نبی نشست
خشم خدا به دست دگر هم کمانه کرد

با این حساب، کیفر اهل سقیفه چیست؟؟
حق کسی که حمله بر این آستانه کرد؟

قرآن اگر هنوز می آمد چه می نوشت؟
در وصف آنکه خون به دل " اهل خانه" کرد

با مصطفى نکرد در آنجا ابولهب
با فاطمه هرآنچه که اهل زمانه کرد

دشمن ، تقاص لات و هبل را ازو گرفت
کار علی و باغ فدک را بهانه کرد

با هر دو دست، بست و شکست و کشید و کشت
جان بتول را هدف تازیانه کرد

"آتش به آشیانه ی مرغی نمی زنند"
نفرین بر آن که شعله در این آشیانه کرد
 محسن رضوانی

پ ن : راستی فاطمیه نزدیک است
  • طائف

عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکش 

داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش


ای که می‌گویی طبیب قلب‌های عاشقی!

کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش


دشمنانت در پی صلحند اما چشم تو

دوستان را هم فدا کرده‌ست، آنها پیشکش


بس‌که زیبایی اگر یوسف تو را می‌دید نیز

چنگ بر پیراهنت می‌زد، زلیخا پیشکش


ماهیِ تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت

برکه‌ای کوچک به من می‌داد، دریا پیشکش ! 


سجاد سامانی

  • طائف

به قفس سوخته گیریم که پر هم بدهند

ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند


حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس 

تلخ کامیست اگر شهد و شکر هم بدهند


همه ی غصه ی یعقوب از این بود که کاش 

باد ها عطر که دادند خبر هم بدهند


ما که هی زخم زبان از کس و ناکس خوردیم

چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند


قوت ما لقمه ی نانیست که خشک است و زمخت 

بنویسید به ما خون جگر هم بدهند


دوست که دل خوشی ام بود فقط خنجر زد 

دشمنان را بسپارید که مرهم بدهند


خسته ام مثل یتیمی که از او فرفره ای

بستانند و به او فحش پدر هم بدهند


حامد عسگری



پ ن : بیت آخرش ):


  • طائف

هرکس که چادر میکند بر سر که مومن نیست

من از حجاب بی حیاها سخت می ترسم...


http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/12-08-05/3148-7438.jpg

  • طائف

جمکران


با اینکه به بـــوم جان کشیــدیم تو را

ای حرف حساب...کی شنیدیم تو را

سرگرم به ریسه بندی کوچه شدیم

یک لــحظه گذشتــی و ندیدیـم تو را

"میلاد حسنی"

پ ن: ندیدیم تو را..... ):

  • طائف

به خدا قسم سال ها سوختم

شبها ناله کردم که بروم، به امید رسیدن به حسین (علیه السلام)

شبها نخفتم چون مى دانستم که مرگ در راه او سعادت است، خوشبختى است ...


پ ن: یاایتهالنفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی

+ از نوشته های شهید علی اصغر حیدری

  • طائف

هرچه کُنی بکن مکن تَرک من ای نگار من

هرچه بَری ببر مبر سنگدلی به کار من

هرچه هِلی بهل مهل پرده به روی چون قمر

هرچه دَری بدر مدر پردۀ اعتبار من

هرچه کِشی بکش مکش باده ببزم مدعی

هرچه خوری بخور مخور خون من ای نگار من

هرچه دهی بده مده زلف به باد ای صنم

هرچه نهی بنه منه پای به رهگذار من

هرچه کُشی بکش مکش صیدحرم که نیست خوش

هرچه شوی بشو مشو تشنه بخون زار من

هر چه بُری ببر مبر رشتۀ الفت مرا

هرچه کَنی بکن مکن خانۀ اختیار من

هرچه روی برو مرو راه خلاف دوستی 

هرچه زنی بزن مزن طعنه به روزگار من

''شوریده شیرازی''


پ ن : فقط سکوت!!

  • طائف

روزی به یک درخت جوان گفت کُنده ای: 
«باشد که میزِ گوشه ی میخانه ای شوی

تا از غمِ زمانه بیابی فراغِ بال، 
ای کاشکی نشیمنِ پیمانه ای شوی

یا اینکه ازتو ، کاسه ی "تاری" در آورند 
شورآفرینِ مطربِ دیوانه ای شوی

یا صندوقی کنند تورا ، قفل پشتِ قفل 
گنجی نهان به سینه ی ویرانه ای شوی

اما زِ سوزِ سینه دعا می کنم تورا، 
چون من مباد آنکه " درِ" خانه ای شوی!

چون من مباد شعله ور و نیمه سوخته، 
روزی قرین ِ آهِ غریبانه ای شوی

چون من مباد آنکه به دستانِ خسته ای، 
در مویِ دخترانِ کسی شانه ای شوی!» 


روزی به یک درخت جوان گفت کُنده ای: 
«باشد که میزِ گوشه ی میخانه ای شوی»

 "حسین جنتی"


پ ن :آثار این شاعر قوی در کتاب "ن" چاپ شده...شاید خیلی جاها باهاش اختلاف سلیقه داشته باشم ولی حقیقتا این قطعه ش مال دلم شد.

  • طائف