کربلای یک...

وبلاگ اختصاصی محمد حسین رشیدی (طائف)
کربلای یک...
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

۵۵ مطلب با موضوع «دل سرود» ثبت شده است

علی مولا علی مولا...

تو ذوالجلال و ذوالکرمی       تو قبله ی بیت الحرمی

این اعتـقاد و بـاورمه           که صاحب الاختیارمی

یل بدر و شیر خندق فاتح میدان خیبر

شـده کامل با ولای تو رسالات پیمبر

تویی تنها همسر و همسنگر زهرای اطهر

مـا تـا عنـایات علـی و فاطـمه داریـم

کِی دیگر از دشمن هراس و واهمه داریم

هیهات منّاالذّله...

یا حسین جان یا حسین جان...

جَـوونی ما فـدای تو          بهشت ما روضه های تو

آرزومونه شهید شدن           تو راه کرب و بلای تو

مث اون اسطوره های عزت و مردی و ایثار

مث اون جان برکفای عرصه ی خونین پیکار

مث مهدی نادری و مثل حاج مهدی علمدار

تو لحظه های عاشقی سید الشهدا (ع)

خالیه جای لاله های مسجد الزهرا (س)

هیهات منّاالذّله...

اباصـالح اباصـالح ...

منتقـم خون فاطمه           وارث سردار علقـمه

با ذوالفقار علی بده          به ظلمت دنیا خاتـمه

ریشه کن آل سعودُ با دم یا مرتضی کن

با دم یا فاطمه کاخ سفیدُ کربلا کن

سر مزدوران اسرائیلیُ از تن جدا کن

یاری نمـا ایـن انقـلاب و مـلّت مـا را

ایـن رهـبر آزاده ی بـا غـیرت مـا را

هیهات منّاالذّله...

 

سبک اجرا:

  • طائف

"شب اول"

ای شاهنـشـاه بی قرینه

میا به این شهر جفا و کینه

جـان زینب ، جان سکینه

میا به این شهر جفا و کینه

 

جان مسلم فـدای جـانت

حمیده ی من نذر دخترانت

قربان طفل شـیرین زبانت

حمیده ی من نذر دخترانت

 

"شب دوم"

با سربازان بی نظیرش

به کربلا آمد حسین زهرا

با پرچمداری وزیرش

به کربلا آمد حسین زهرا

 

با یاس و ارغوان و لاله

به کربلا آمد حسین زهرا

همراه زهرای سه ساله

به کربلا آمد حسین زهرا

 

"شب سوم"

آیـات کـوثر حسـینم

سه سالگی مادر حسینم

یاس و نیلوفر حسینم

سه سالگی مادر حسینم

 

تیـمار حنـجر حسینم

سه سالگی مادر حسینم

در آغوشـم سر حسینم

سه سالگی مادر حسینم

 

"شب چهارم"

قــربان غربتت برادر

محمد و عونم فدای اصغر

یابن الزهرا نمرده خواهر

محمد و عونم فدای اصغر

 

شیران حیدرند و جعفر

محمد و عونم فدای اصغر

شـاگـردان علـی اکبر

محمد و عونم فدای اصغر

 

"شب پنجم"

عمه داغ عمو مرا کشت

تو را به جان فاطمه رها کن

این بغض در گلو مرا کشت

تو را به جان فاطمه رها کن

 

بگذار از خیمه پر بگیرم

تو را به ارواح خاک ابالفضل

در یاری عـمو بمـیرم

تو را به ارواح خاک ابالفضل

 

"شب ششم"

میگیرم ای قوم حرامی

شبیه بابا نیزه ی جمل را

می کارم در گلوی شامی

شبیه بابا نیزه ی جمل را

 

میگیرم انـتقـام سیلی

از این تبار قنفذ و مغیره

حق بانـوی چهره نیلی

از این تبار قنفذ و مغیره

 

"شب هفتم"

لبخندت شد قـاتل مادر

خدا نگهدارت خوشکل مادر

جـاماندی کنج دل مادر

خدا نگهدارت خوشکل مادر

 

آبـروی مـرا خـریدی

وقتی از آغوش بابا پریدی

تا عمو محسن پرکشیدی

وقتی از آغوش بابا پریدی

 

"شب هشتم"

با دست تو شکار کوفی

چه دیدنی شد ای حیدر بابا

فریاد الـفرار کوفی

شنیدنی شد ای حیدر بابا

 

لشکر با یک حمله دوتا شد

ولی بیا خیمه دل نگرانم

بین لشکر کوچه بنا شد

علی بیا خیمه دل نگرانم

 

"شب نهم"

ای مشک بی وفا چه کردی

خجالتم دادی پیش سکینه

آبـروی مرا چـه کردی

خجالتم دادی پیش سکینه

 

بهتر که علـقمه بمـانم

که روی دیدار حرم ندارم

در پیـش فاطمه بمانم

که روی دیدار حرم ندارم

 

"شب دهم"

ساعات آخر حسین است

شب فراق خواهر حسین است

آشفته مادر حسین است

شب فراق خواهر حسین است

 

امشب خیمه امن و امان است

ولی چرا زینب دل نگران است

سقـا بر خـیمه پاسبان است

ولی چرا زینب دل نگران است

 

سبک اجرا

  • طائف

"ابتکار نامه"

بانوی نمونه ی دلاور، معصومه ابتکار، بی شک

بی باک و قلندر و تکاور، معصومه ابتکار، بی شک

دائم پی حلّ معضلات و بهتر شدن تعاملات است

بنیان کَن مشکلات کشور، معصومه ابتکار بی شک

از هر چه و هر کجا بخواهی کلّی سخنان تازه دارد

از خرد و کلان درآورد سر، معصومه ابتکار، بی شک

هم در صفحات فیسبوک است ، هم توی رسانه های غربی

فعّال ، هم اینور و هم آنور، معصومه ابتکار، بی شک

هم مانتوی او به رنگ کوهست ، هم روسریَش به رنگ جنگل

تندیس طبیعت است دیگر، معصومه ابتکار، بی شک

 با ایده ی واردات بنزین ، شد شهرِ سیاهمان "پَـرِ قو"

تِز داد و چنین نمود محشر، معصومه ابتکار، بی شک

با گرد و غبار در نبرد است ، دنبال شکار ریزگرد است

با تیر و کمان و گُرز و خنجر، معصومه ابتکار، بی شک

حامی حقوق هرچه جاندار، از شیر و پلنگ و ببر وکفتار

تا قاطـرِ مـاده و بُز نَـر، معصـومه ابتکار، بی شک

دنبال سلامت خَر و خِرس ، روباه و شغال و گربه و سگ

گوریل و گراز و گرگ و عَنتر،  معصومه ابتکار، بی شک

انسان و چـرنده و خـزنده ، هسـتند برای او بـرابر

بیند همه را به چشم خواهر، معصومه ابتکار، بی شک

حتی پشه ریزه های تهران ، هستند گرامی و عزیزش

با دیدنشان شود جوان تر، معصومه ابتکار، بی شک

در آخر کار بار دیگر، با صوت رسا همه بگوییم :

بانوی نمونه ی دلاور، معصومه ابتکار، بی شک

"طائف"

1


  • طائف

ناخـواسته شد مـرتکـب قتل دل مـن

آنگـونه کـه افـتاد به جـان غـزل من

با تیشه ی نقدش همـه شعر مرا ریخت

احساس من، اندیشه من، حرف دل من

کانونِ توجـه شد و افسـوس نگـردید

یک چشم، تماشاگـر عکس العمل من

جوشیدم و قُل قُل زدم از بسکه اثرکرد

"بسم الله" او بیشتر از "چـارقل" من

من شَهد سرودم ولی از بخت بدم رفت

درکام هـمه تلخـی قـند و عسـل من

بیچاره ندانست که نانش غـزل ماست

بگـذار به جایی برسـد از قـِبـل مـن

بگـذار که پیـروز شـود نقـد نحیفش

بگـذار که مغـلوب شـود شعر یل من

"طائف"

 

  • طائف

ارض و سمـا طالـب فریاد جهانـگیر توست

کون و مـکان منتـظر غـرّش تکبیر توست

کارِ گره بسته ی ما بسته به شمشیر توست

حکمت و قسمت همه در پنجه تدبیر توست

نـوبت آن است شود بر همـگان آشـکار

هیبت پروردگار و هیـمنه ی ذوالـفـقار

ای شَه افلاک ببین حال زمین دَرهم است

چـَنـبـَر ابلیس به حلقوم بنـی آدم است

ریشه ی زور و زر و تزویر بسی محکم است

هرچه بگوییم ازین بی سروسامان کم است

جلوه نما تا شـود آییـنه ی این روزگـار

هیبت پـروردگار و هیمنـه ی ذوالـفقار

هر طرفی می نگری سُلطه ظالم به پاست

سیطره ی قوم ستم بر سر هر بی نواست

پاسخ اشک فقـرا قهـقهـه ی اغنیاست

بر لب هر درد کشیده همه شب ربّناست

تا دهـد اِتمام به تلخیِ شـب انـتـظار

هیبت پروردگار و هیمنه ی ذوالـفـقار

خطّه اسلام شده طُعمه حِـرص و هوس

امّت مـظلوم فلسطین همه حبسِ قفس

داعش خونریز گرفته است ز مردم نفس

بانی هرتوطئه شیطان بزرگ است و بس

بانی هر توطئه را سخـت کند تار و مار

هیبت پروردگار و هیمنه ی ذوالـفـقار

"بانی هر توطئه" صد ننگ به نیـرنگ تو

خون عزیزان یمن می چکد از چنگ تو

آل سعـودنـد هـمه نوکـر اَلـدَنگ تو

ما نهراسـیم ازیـن زمزمه ی جنگ تو

می کِشد آخر به رُخت ملّت حیدرتبـار

هیبت پـروردگار و هیمنـه ی ذوالـفـقار

شیعه فدای سر مولاش کند هست و نیست

امـرِخدا و پسـر فاطمـه با هـم یکیـست

ملّـت ما منتـظر یک نفـس رهـبـریست

تا بپراند سر و دست از تن هر صهیونیست
طَـرفة العینی ندهد مهـلتِ اصحـاب نار

هــیبت پروردگار و هیمنه ی ذوالـفقار

شـیر ندیدیم که میدان به سگی وانهد!

شیـعه کـجا منفعلِ دشمن مـولا شود؟

وای اگر خامنه ای حـکم جهادم دهـد

ارتـش دنـیا نتـواند کـه مـهارم کند

کوه بنا می کند از جمجمه ی بی شـمار 

هـیبت پروردگار و هیمنه ی ذوالـفقار

"طائف"


پ ن : الحمدلله رب العالمین.

پ ن2: آیه منقوش سر در اینجا.

  • طائف

همان گلدسته و گنبد همان صحن وشبستان را

هــمان هنــگامه ی درب ورودی را هـــوس کردم

 

هـــمان فرمانده ی خاکی بسیجی های افلاکی

به نــــورانیــّـت آنـــها حسـودی را هـــوس کردم


چه طفلان ابَـر مردی! چه خورشیدان شب گردی!

تفــــکّر هـــای این راز وجـــودی را هـــوس کـردم

 

الا ای مســجد جامــــع چقـــدر آن شــام بارانــی

که آغوشت به روی من گشــودی را هــوس کردم

 

در ایـن دوران بی دردی یکی انـدی یکی سـندی

ولــی من باز هــم "مـمّد نبودی" را هــوس کردم

"طائف"

1


پ ن : کمتر پیش میاد این مدلی شعر بگم... معمولا سروده هام سبک و سیاق کلاسیک داره... امیدوارم بدتون نیاد. (:

  • طائف
1

کـیفـیّـت ما روز ازل بـا مَـحَـک افتاد

هر طینت نیک و بـدی اندر الَک افتاد

 

خـواهان علـی شد ز اَزل ساکن جنّت

بـدخـواه علی تا به ابـد در دَرَک افتاد

 

الـحـقُّ مـَـعَ الله و  مـَـعَ الحـیدرِ والله

حق بین خداوند و علی مشترک افتاد

 

تردید به اصل و نسبِ خود کند آنکس

کو  بین معاویه و حیدر به شـک افتاد

 

 از دست کریمانه ی او هرکه نمک خورد

گفتا دگر از دسـت کریمان نمـک افتاد

 

با مـهر علـی بـهر خلـیل آتش نمرود ،

برداً و سلاما شد و هُرمش خُنک افتاد

 

با شـوق علـی بـازدم حـضـرت داوود،

شـور افـکن آواز نـی و نِـیلـبک افتاد

 

تـا بـیـت احد خواسـتگه بنت اسـد شد

در پوست نگنجید و جدارش ترک افتاد

 "طائف"


پ ن : باز هوای نجفم نجفم آرزوست...

  • طائف

دلـــواپـسـی مـنـتـقـدان "کشک"

پرسشگری نسل جوان "کشک"

لـبــــخــنـد رضـایـت کَــری "نــان"

بـغـض پــدر شهــیدمـان "کشک"

"طائف"



پ ن : این روزا خیلیا دنبال نونن.


  • طائف

هم پای غریبی علـی گریه کنیم

هم جان سپر مکـر معـاویه کنیم

والله که یک ثانیه پا پس نکشیم

تا کـاخ سفــید را حسـینیه کنیم

"طائف"


1

  • طائف

سایه ای مستدام می خواهم

برکــتی نا تمــــام می خواهم

مسـتمندم طعام می خواهم

"زخمی ام التیام می خواهم

التیام از امـــــام می خواهم"

 

ما هـمه فانـــی و هوالــباقی

او بود اصـــل و جمـله الصاقی

ذکــر جــان دادنـم زمشــتاقی

"الســــلام علیــک یا ســاقی

من علیک السلام می خواهم"

 

مبتلایم به وصـل و هجران کن

دردمـــــندم نمــا و درمـان کن

آتشم زن سپس گلستان کن

"مستی ام را بیا دوچندان کن

جام می پشت جام می خواهم"

 

گـر شهنـــشاه ذوالفنــــون دارم

گـر ولایــــش به دل فـــزون دارم

پـس چــرا غالــباً ســـکون دارم

"گاهــگاهـی کـمی جنـون دارم

من جنـونی مدام مـی خواهم"

 

مـن نگـویم نظــر به دور و برت...

چون کرم کـرده ای به خاک درت

ای فــــدای لطــافـــت نظــــرت

"تا بگــردم کمی به دور سرت

طوف بیت الحرام می خواهم"

 

گــرچه مـن روســــیاه درگاهـم

گـرچه بر کــــرده هایم آگاهـــم

کــم ز درگاه تو نمـــی خواهم

"لحظه ی مرگ چشم در راهم

از تو حسن ختام می خواهم"

 

 در نجف دل قــتیـل یار از عشق

در نجف سر انیس دار از عشق

"در نجف سینه بی قرار از عشق

گـفت لا یمـکن الفــرار از عشق"

من تو را "یک کـلام" می خواهم

"طائف"


1


پ ن: محصول مشترک سید و ما... هرچند این کجا و آن کجا.


  • طائف