کربلای یک...

وبلاگ اختصاصی محمد حسین رشیدی (طائف)
کربلای یک...
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

۵۱ مطلب با موضوع «دل نوشت» ثبت شده است

داداش حواست هست؟؟!!!


باید عین بنز درس بخونی... عین بنز ازدواج کنی(یعنی زود ازدواج کنی)... عین بنز صاحب فرزند بشی(حداقل چارتا)... عین بنز کار کنی و پول در بیاری... عین بنز آمادگی جسمی و روحی کسب کنی... عین بنزم تا جنگ شد زن و بچه و پول و کار و دانشگا رو ول کنی بری بجنگی. 



  • طائف

آه ای فکّه ...

رحم و مروّتت کجاست ؟؟...

کاروانی که مهمان تو بود  دار و ندارش "دل" بود...

دار و ندارش را بردی؟؟؟...


1

  • طائف

در راستای خدمات ارزنده دولت تدبیر و امید به اطلاع دوستان می رساند یارانه های اخیر به حساب بسیاری از مردم واریز شد و به حساب بسیاری از مردم دیگر واریز نشد!!!!! و البته تا برج قبل واریز می شد!...

لذا دوستانی که کماکان دلشان می خواهد یا به عبارتی مایحتاج زن و بچه و عائله شان ایجاب می کند که این حق قانونی خود را با هزار منت از آقایان دریافت کنند باید مراجعه کنند به مراکز ذی ربط و فرم اعتراض پر کنند تا مشتبهات بر آقایان مسجّل شده و باورشان شود که شما به این مبلغ ناچیز از دید ایشان نیاز مبرم دارید و اگر در پر کردن فرم اعتراض تعلّل نمایید و در این چند روز اقدام به این امر خطیر نکنید آقایان مطمئن می شوند که شما هم از ثروتمندان جامعه هستید و مثل خودشان نیازی به دریافت رایانه ماهیانه ندارید. بنا بر این مِنبعد مبلغ رایانه را دریافت نخواهید کرد.


پ ن : یعنی واقعاً مچکریمااااا...

  • طائف

این چند روزه خیلی به خودم پیچیدم یه شعر خوب و استخون دار برای یمــن عزیز بگم... چند تا کاغذم تاحالا تو ذهنم سیاه کردم ولی هیچ کدومشون دلمو چنگ نزد... شعر یمنی باید مثل عقیقش سرخ و شفاف و ناب باشه... ناراحتم از این بابت ... مولا کمک کنه ایشالا از تقویم زمونه جا نمونیم... برام دعا کنین.


+ شاعر بی غیرت به چه دردی می خوره؟؟...

  • طائف

بسم الله ...


گاهی وقتا از گذرگاه ذهن ما یه گزاره هایی عبور می کنن که وقتی با دقت رؤیت بشن حسابی برای خودشون قابل استفاده هستن یعنی اگه ذهن پردازشگر به خوبی پردازش کنه میتونه به یک سلسله گزاره های درست و منطقی برسه.... سلسله ای که وقتی برای اهل فکر و اهل ذوق به معرض نمایش در بیان لبخند مشتاقانه اونها رو به همراه خواهند داشت. نکته بسیار مهمی که اینجا وجود داره کارکرد همون ناظری هست که داره به گذرگاه خیال با دقت نگاه میکنه و ارزش وجودی گزاره ها رو مورد بررسی قرار می ده. اون ناظر اگر خوب به وظیفه ش عمل کنه اون وقت برای گفتار و نوشتار یا همون "نطق"خوراک خوبی تهیه میشه...حتی برای کردار و رفتار... به عبارت دیگه انسان باید یاد بگیره که به مخیلاتش نظارت داشته باشه ... همین... درست مثل نیتی که باید همواره در نماز جاری باشه ...به این معنا که  در هر لحظه نمازگزار بدونه که اولا داره نماز میخونه... ثانیا داره چه نمازی میخونه.


انسان باید یاد بگیره همین کارکرد نیّت رو در مورد ورودی ها و خروجی های ذهنش به کار بگیره... چیزی که مسلمه اینه که مغز ما هیچ وقت از کار نمیفته... همیشه داره تولید میکنه... وهم و خیال درست میکنه... حتی وقتی که انسان خوابه همیشه درحال خواب دیدنه... اما نکته اینجاست که خیلی وقت ها خوابهایی که دیده به یاد نمیاره و یا اینکه انقدر براش بی ارزش و بی اهمیت بوده که حتی به خودش زحمت پیگیری و مرورش رو نمیده... به خاطر همین ما غالبا فکر میکنیم که خواب نمیبینیم و فقط مواقعی که خوابهای خوب، خوشایند، ترسناک، و یا ازین قبیل ببینیم ناخود آگاه به خاطر میسپاریمشون و فکر میکنیم که فقط همون موقع بوده که خواب دیدیم. حال آنکه انسان وقتی خوابه درحال خواب دیدنه...


عرضم این بود که انسان باید همیشه ناظر باشه بر اینکه الان داره توی ذهنش چی میگذره... الان داره به چی فکر میکنه... همین... فقط بدونه که قوای عاقله ش داره چیکار میکنه. اون وقت خود به خود سیستم "طیّب و خبیث" و "خیر و شر" وارد عمل میشه. یعنی همین که من بدونم الان وهم و خیالم داره به کدوم سو میره ... همین که بدونم الان دارم به چی فکر میکنم خود به خود از لحاظ طیب بودن یا خبیث بودنشون یا از لحاظ خیر و شر بودنشون آنالیز و از هم تفکیکشون میکنم.


پ ن 1: امام علی (علیه السلام) می فرماید مواظب افـکــارت بــــــاش که گفتــارت می شود، مواظب گفتــارت بــــــاش که رفتـــارت می شود، مواظب رفتـــارت بــــــاش که عــــادتت می شود، مواظب عــــادتت بـــــاش که شخصیتت می شود، مواظب شــخـصیتت بــــــاش که سرنوشتت می شود.


پ ن 2: وما ینطق عن الهوی(3) ان هو الّا وحی یوحی (4) - سوره مبارکه نجم.

  • طائف

با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد (صل الله علیه و آله) بدین وسیله از همه اقوام و دوستانی که در مراسم عروسی بنده شرکت کردند (به ویژه دسته گلای مسجد الزهرا (سلام اله علیها) و  برادر عزیزم حاج محمد نجفی) تقدیر و تشکر میکنم...


خیلی مردین... دم همتون گرم


یا مولا علی.


پ ن 1 :

خداییش باید از مهدی درویش و امیرحسین لطیفی  و مجید احسنی و عباس رفیعها و محمد رضا شایسته م تشکر اساسی کنم.... کلا باید از همه تشکر کنم دیگه...


پ ن 2 :

قابل توجه اونایی که نیومدن: ما ز یاران چشم یاری داشتیم.

  • طائف

باسلام...

بدینوسیله به درک واصل شدن بنده ی شیطان، خائن الحرمین، پادشاه ستمگر و کودک کش عربستان سعودی را خدمت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) ، نایب بر حقشان امام خامنه ای و همه دوستان و همسنگریهای عزیزم تبریک و همچنین به جناب آقای رئیس جمهور، ظریف، هاشمی و سایر دوستان و دلسپردگان آن ملعون تسلیت و تعزیت عرض می نمایم.

  • طائف

سکانس اول: امام رضا بانو خیزران را صدا می زند و می فرماید قنداقه ی جوادم را بده.... بانو هم قنداقه جوادش را مضطر و نگران به امام رضا می دهد...مولا قنداقه را می گیرد و می آورد پیشاروی لشکر و صدا می زند... آیا نمی بینید این کودک چطور از تشنگی تلظی می کند؟؟...چه آبش بدهید چه ندهید این طفل می میرد(حالت تلظی).‌هنوز امام رضا حرفشان تمام نشده که ناگاه... خون گلوی جوادش می پاشد به صورت مبارک امام... امام قنداقه خونی جواد را زیر عبا پنهان می کند... چند قدمی می آید سمت خیمه بانو خیزران....اما دوباره بر می گردد... خدایا جواد را با حلقوم پاره چگونه تحویل خیزران دهم؟؟... مسیرش را تغییر می دهد می آید پشت خیمه خودش قبر کوچکی برای جوادش می کند و اورا به خون گلویش غسل می دهد و بر بدنش نماز میخواند و با دست خودش روی جواد ششماهه اش خاک می ریزد .... ناگاه ضجه ی بانو خیزران بلند می شود.


سکانس دوم: جوادش اذن میدان می خواهد...امام رضا بدون درنگ اذن جهاد میدهد...گویا جواد برای اهدای جان عطش دارد...شتابان راهی میدان می شود...اما از پشت می شنود که پدر پیرش میگوید جوادم اندکی آهسته تر...چند قدم مقابل دیدگانم راه برو عزیز دلم...جواد چند قدمی راه می رود و پدر را یاد پیامبر می اندازد و گریه اش را جاری می کند...اما لحظاتی بعد همین جواد را مقابل چشمان امام رضا اربا اربا میکنند...امام رضا خودش را به زحمت به بالین جواد  می رساند و صورت به صورت جوادش می نهد و هفت مرتبه از جگر آتش گرفته ناله می زند "ولدی"...جواد جان بعد از تو اُف بر این دنیا... جواد جان بنگر این لشکر چگونه به اشک غربت پدرت می خندند.

اینجا خدا معصومه خاتون را به امام رضا می رساند... وگرنه با ولدیِ هشتم روح از جسم شریف امام مفارقت می کند...به اتفاق بانو معصومه و جوانان بنی هاشم قطعه های بدن جواد را می ریزند داخل عبای امام و جواد را می آورند به خیمه شهدا...همانجایی که جواد های دیگر خوابیده اند...


سکانس سوم: بانو معصومه ی کبری بالای تل معصومیه ایستاده است و نگاهش جانب گودال خیره شده است... گرگ های بیابان دورتا دور یوسفش را گرفته اند... زیرلب فقط میگوید غریب مادر رضا.... میگوید: داداش کاش به جای تو سر معصومه را ببرند و تو را رهاکنند... از آنسو عده ای وحشی به سمت خیام امام رضا حمله ور شده اند... زن و بچه امام رضا از خیمه ها بیرون میدوند... بعضی زنها و کودکان خودشان را می رسانند بالای تل معصومیه.... بانو معصومه چشم دخترکی را می گیرد که مبادا ببیند...

نیزه دار با نیزه می زند... شمشیر دار با شمشیر... کمان دار باتیر...عده ای با سنگ...خدایا به کدامین گناه سنگسارش می کنند؟؟... گرگهای پیر و ناتوان هم با عصا می زنند...

ناگهان گودال از سرو صدا می افتد...دور تا دور امام رضا شلوغ است شلوغ شلوغ اما بی صدا.... گویا همه منتظر جنایت مأمونند.... ناگهان از مرکز ازدحام خون امام فوّاره میزند....معصومه با صورت زمین می خورد.... لشکر سه مرتبه فریاد می زنند " الله اکبر".... فی سبیل الله امام رضا را کشتند.


پ ن : السلام علی الذبیح العطشان.

  • طائف

مگر نه این است که کریم را به انعطافش می شناسند؟....کریم نامنعطف دیده ای؟؟...من هم ندیده ام...و مگر نه این است که بین همه رخدادهای عالم یک علت و معلولی نقش دارند؟...تا بحال فکرش را کرده ای که این علت و معلول میتوانند "زوج کریم" باشند؟... خدای تو کریم است و تمام عالم را بر اساس زوجیت علت و معلول بنا کرده است... و او به واسطه کرامت بی انتهایش میداند که چطور زوجیت را کریمانه بنا کند...زوجیتی همراه با انعطاف... دقت کن... در تمام پدیده های خلقت... در طلوع و غروب خورشید...در روییدن گیاه...در تولید فرزند...در افتادن قطره ای بر روی برگی سبز... حتی در نزول عذاب...دقت کن....انعطاف را میبینی؟؟.... بیا خودمان را عادت دهیم به اینکه هرجا خدا لیاقت علت شدن برای معلولی را نصیبمان کرد، زوجیت کریمانه را زیر پا نگذاریم.

.

پ ن : أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ-* سوره شعرا آیه

  • طائف

یکی برنامه نویسه...یکی نسخه نویسه....یکی دیوانه نویس...


پ ن :

دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی

ز کدام باده ساقی به من خراب دادی


چه دل و چه دین و ایمان همه گشت رخنه رخنه

مژه‌های شوخ خود را چو به غمزه آب دادی


دل عالمی ز جا شد چو نقاب بر گشودی

دو جهان به هم بر آمد چو به طره تاب دادی


در خرمی گشودی چو جمال خود نمودی

ره درد و غصه بستی چه شراب ناب دادی


ز دو چشم نیم مستت می ناب عاشقان را

ز لب و جوی جبینت شکر و گلاب دادی


همه کس نصیب خود را برد از زکات حسنت

به من فقیر و مسکین غم بی‌حساب دادی


همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت

همه را شراب دادی و مرا سراب دادی


ز لب شکر فروشت دل “فیض” خواست کامی

نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی

                  "فیض کاشانی"


+ این غزل فیض داداش دوقولوی غزل فصیح الزمانه...اعلی الله مقامهما الشرفَین.

  • طائف