آقـــای من از قیمت خــون پــــدرم گفت
از غــــــیرت بابای ز جــان خـــوب ترم گفت
خـــون پــــدرم را به دو سـه وعده نان داد
آنکـس که به من خنده نمود و پسرم گفت
"طائف"
پ ن: بابا رفت که سرمایه هسته ای نرود... حالا که هسته ای را فروختند به بابایم بگویید برگردد.