مربّا و مربّی
جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۱۲ ب.ظ
میخواست میان همه سر داشته باشی
از معجزه عشق خبر داشته باشی
میخواست که آیینه ای از خاک بسازد
حتی ز مَلَک آینه تر داشته باشی
میخواست که با خلقت پیچیده انسان
مانند خودش ذوق و هنر داشته باشی
یک روز مربّا و دگر روز مربّی
گاهی پدر و گاه پسر داشته باشی
از عقل و اراده سببی ساخت که با آن
تشخیص گر خوبی و شر داشته باشی
آنگاه به دل کرد مزیّن ثمرت را
تا شوق سفر سوی خطر داشته باشی
ما بین شب و روز سحر ساخته شاید
بر سجده سر و دیده تر داشته باشی
بر چارده اعجاز تماشایی خلقت
با چشم گدایی چو نظر داشته باشی
سرتاسر سودای تو سود است و سعادت
هرچند ضرر پشت ضرر داشته باشی
آنقدر مهم نیست نظر داشته باشی
تو آمده ای تا که "بصر" داشته باشی
"طائف"
پ ن : یادش به خیر کانون شعر و ادب دانشگاه تهران جنوب... اردیبهشت ۸۹