بازنگری یک غزل قدیمی...
این غزل سال 92 پایه ریزی شد ولی امسال تغییراتی اساسی رو تجربه کرد
نشسته
ام بنویسم غزل غزل گلهها را
غزل غزل گلهها را حدیث فاصلهها را
حدیث فاصلهها را بگـویم و بگـشایم
هزار بغض نهان از گلوی حوصلهها را
گلوی حوصلهها را زداغ سینۀ سوزان
نمـانده نا که بنـالد رحیل قافلهها را
رحیل قافـلهها را نبـود قسمتم آخر
نشـدکه بار بیـابـم دیار یکـدله ها را
دیار یک دله ها را ولی چه نام و نشانی
که دادهاند به نام و نشانه فیصلهها را
نشان فیصلهها را بگـو چگونه بیابـم
منی که طی ننمودم فراز مرحلهها را
فراز مرحلهها را؟! زهـی توهـم باطل
که هرکسی نبرد پی رهایی از تلهها را
رهایی از تلهها را خودت نشان دلم ده
که حل نمیکند این دل چنین معادلهها را
چنین معادلهها
را کجا و رعیت عامی
تویی که یکتنه داری جواب مسئله ها را
جواب مسئلهها را بگوکه با تو بگویم
بمان که با تو نـدارم غـم محولهها را
غم محوله ها را تو چاره ای تو گریزی
بدون لطف تو هیهات اسیر مشغله ها را
اسیر مشغله ها را بیا دوباره رها کن
ز بال چلچله واکن وبال سلسله ها را
وبال سلسله ها را زبال چلچله بگشا
که کرده میل کمیل و هوای حنظله ها را
"طائف"
پ ن: برای مقایسه با نسخه قدیمی میتونید به اولین دلسرود ها سری بزنید