کربلای یک...

وبلاگ اختصاصی محمد حسین رشیدی (طائف)
کربلای یک...
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

۳۰ مطلب با موضوع «دل نوشت :: گرم و مرطوب» ثبت شده است

بهدادم و افتاده ام از کینه ی ژوری

در ورطه ی    بی رحمی   امّا   و    اگرها

"طائف"

 

3

  • طائف

  • طائف

  • طائف

نقل زَمَخشَری ست که روزی ابولهب
یک سنگریزه جانب احمد روانه کرد

ریگی - به طول و عرض نخود- در کَفَش گرفت
از روی کین، نبی خدا را نشانه کرد

تبّت یدا أبی لهب از آسمان رسید
فوراً لهیب خشم الهی زبانه کرد

فرمود: هر دو دست وی از تن بریده باد
نفرین بر آنکه این عمل ظالمانه کرد

یک دست او فقط به کمین نبی نشست
خشم خدا به دست دگر هم کمانه کرد

با این حساب، کیفر اهل سقیفه چیست؟؟
حق کسی که حمله بر این آستانه کرد؟

قرآن اگر هنوز می آمد چه می نوشت؟
در وصف آنکه خون به دل " اهل خانه" کرد

با مصطفى نکرد در آنجا ابولهب
با فاطمه هرآنچه که اهل زمانه کرد

دشمن ، تقاص لات و هبل را ازو گرفت
کار علی و باغ فدک را بهانه کرد

با هر دو دست، بست و شکست و کشید و کشت
جان بتول را هدف تازیانه کرد

"آتش به آشیانه ی مرغی نمی زنند"
نفرین بر آن که شعله در این آشیانه کرد
 محسن رضوانی

پ ن : راستی فاطمیه نزدیک است
  • طائف

کار هر سه هفته یک بار من (شایدم هر دوهفته) :

اینکه باید مراجعه کنم به فروشگاه زنجیره ای (ترجیحا رفاه و شهروند) اونوقت یه بسته مولفیکس هشتادتایی شماره 3 و یه بسته مولفیکس شصت تایی شماره 5 بزنم روی کولم و بیارم برای حسنا و محمد ابراهیم.

پ ن : 90 تومن ناقابل.

  • طائف
http://doamaria021.blog.ir


یعنی فکم چسبید به زمینا
  • طائف

تصمیم گرفتم ازین به بعد از شاعران خوب کشور هم غزلیاتی بذارم و فقط به انتشار اثر شاعران بد کشور (خودم) نپردازم... بنابراین سروده های خودم رو در قسمت "دلسرود" و سروده های دیگران رو در قسمت "امانت مردم"  میتونید مشاهده بفرمایید.


ممنون از نگاهتون.

  • طائف

این محمد ابراهیم ما هم در این دوماهی که به دنیای ما تشریف آورده اصلا احترام پدر سرش نمیشه هی بالا میاره روی ما

پسر بزرگ کردم عصای دستم باشه نه اینکه چپ و راست استفراغ کنه رو ما

خداجونم در جریان امور هستید که.

  • طائف

اصولا خوردن زباله موجب می شود انسان دچار معده درد شود

ورم معده پیدا کند 

نفخ بگیرد

ترش کند

و ...

لذا به دوستان عزیزم توصیه میکنم از خوردن زباله بپرهیزند و اما پینوشت:


زباله عبارتست از: اغلب تنقلات مانند چیپس و پفک و کرانچی که خیلی زباله خوشمزه ایست، پیتزا و لازانیاو هایدا و با کمال تأسف فلافل بیرون و اینجور چیزا.

  • طائف

شعر نایاب حسین و غزل ناب، حسین

"آتش و آبِ" دل و دیده ی بیتاب، حسین

قبله ی مشترک تشنه و سیراب، حسین

بشر و جن و ملک رعیت و ارباب، حسین

ذکر ارباب کجا، شاعر ناباب کجا؟

خشت بی قیمت و وصف زر نایاب کجا؟


او که یکتای صمد گشته مدیحت گویش

او که بال و پر جبریل بود جارویش

او که واللّیل حکایت کند از گیسویش

او که والشّمس حدیثی ز رخ نیکویش

می وزد سوی گدایان نفس قِدّیسش

می کشاند همه را جذبه مغناطیسش


من که جامانده ازین موج خروشان بودم

من که درمانده ز همراهی یاران بودم

من که یک قطره غلتان پریشان بودم

من ‌که مأیوس عنایات بهاران بودم

ناگهان روی سرم رحمت باران آمد

سر و سامانِ من بی سر و سامان آمد


رحمت واسعه یک بار دگر معنا شد

عاقبت، قطره به فیض نظری دریا شد

دُرّ و یاقوت،  نصیب حَجَر خارا شد

"کربلانامه" ی من هم به خدا امضا شد

هم جواز حرم کرب و بلایم دادند

هم برات نجف شیرخدایم دادند


"فاش میگویم و از گفته خود دلشادم"

بنده ی حیدرم و از دو جهان آزادم

بوده این عشق علی نعمت مادرزادم

حبّ اولاد علی تعبیه در بنیادم

هرکه از درگه او جیره مواجب دارد

گوید ایوان نجف سجده ی واجب دارد


یاعلی گفتم و آهنگ سفر کردم باز

سفر کرب و بلایم ز نجف شد آغاز

آمدم بنده نوازی کنی ای بنده نواز

آمدم سوز و گدازی کنم ای سوز و گداز

این گدایی"طریق العلما" را عشق است

این پیاده روی کرب و بلا را عشق است


عده ای با قد خم رهسپر صحرایند

عده ای لَنگ زنان بادیه می پیمایند

عده ای با ورم و تاول پا می آیند

عده ای هم تن خود را به زمین میسایند

"این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعیست که جانها همه پروانه اوست"


هرکه را می نگرم مرثیه خوان می آید

کودک و پیر و جوان سینه زنان می آید

ز "ره جامه دران"  نوحه گران می آید

"زیر شمشیر غمش رقص کنان" می آید

ناگهان گنبد عباس عیان می گردد

علقمه علقمه از دیده روان می گردد


بگذارید از اینجا ننویسم دیگر

حرفی از خجلت سقّا ننویسم دیگر

از خم قامت مولا ننویسم دیگر

بعد از آن زینب کبری ... ننویسم دیگر

جای دیگر ببرم روضه ی دیگر خوانم

بین لفافه کمی روضه سبکتر خوانم


گرچه گاهی وسط راه مشقّت دیدیم

گرچه با خستگی و تاول پا جنگیدیم

گرچه از درد تن و ضعف شبی لرزیدیم

کمتر از گل به خدا از احدی نشنیدیم

زائر کرب و بلا بر سرشان جا دارد

کفش زوّار به چشم ترشان جا دارد


رفت آن دوره که این ناحیه ترس آور بود

دامن دخترکان در گرو آذر بود

اهل این بادیه دنبال زر و زیور بود

زیور و زر چو نمی یافت پی معجر بود

نشود حرمت مهمان دگر اینجا پامال

تشنه را با دم دشنه نکنند استقبال


دیگر اینجا خبر از نیزه و شمشیری نیست

تیر بر حنجر دردانه ی بی شیری نیست

پای نعش پسری پیر زمینگیری نیست

چشم زیبای عزیزی هدف تیری نیست

شکر دارد به خدا امنیت امروزی

اربعین است ضمانت گر این پیروزی


گفتم امنیت و دل یاد شهیدان افتاد

یاد آن شیردلان دل میدان افتاد

یاد مُدواری و بِلباسی و دهقان افتاد

یاد عشّاق به خون خفته افغان افتاد 

شاعرانی که نوشتند به رسم الخط عشق

تا ابد قافیه عشق، دمشق است دمشق


یاد باد آنکه گذشت از پسر و همسر خویش

آنکه زد بوسه به پای پدر و مادر خویش

رفت و  تقدیم خدا کرد سر و پیکر خویش

رفت و تسلیم نشد تا نفس آخر خویش

خون محسن حججی مایه آرامش شد

همه دیدیم که نابودگر داعش شد


از پی خون جگر راحت جان می آید

مژده ای منتظران جان جهان می آید

به کویر دلتان آب روان می آید

سیل بنیان شکن سنگدلان می آید

بارالها برسان وعده ی قرآنی را

وصل موعود نما فتح سلیمانی را

"محمد حسین رشیدی (طائف)"

  • طائف