کربلای یک...

وبلاگ اختصاصی محمد حسین رشیدی (طائف)
کربلای یک...
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

۱۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

تَرک من ای نگار من هرچه کنی بکن مکن

خنده به روزگار من هرچه کنی بکن مکن

بهشت من بود همان، دمی که در کنارمی

دریغ ازین کنار من هرچه کنی بکن مکن

چهره بگیری ام اگر، خون به دلم کنی دگر

خون به دل دچار من هرچه کنی بکن مکن

خدمت بارگاه تو رونق کسب و کار من

کسادِ کسب و کار من هرچه کنی بکن مکن

خیال ماهــپاره ات همیشه نوبهار من

خزان به نوبهار من هرچه کنی بکن مکن

به بوستان سینه ام حصار بسته ام تو را

برون ز انحصار من هرچه کنی بکن مکن

 "طائف"


پ ن۱: خیلی عجله ای شده خودم میدونم...انقدر غزل شوریده شیرازی با دلم بازی کرد که گفتم تا یه چیزی به تأسی ازش ننویسم آروم نمیشینم....این غزلو دست و پا شیکسته نوشتم ولی هنوز آروم ننشستم...

پ ن ۲: ببخش اگر "بکن مکن" هایم زیاد شد...):

  • طائف

هرچه کُنی بکن مکن تَرک من ای نگار من

هرچه بَری ببر مبر سنگدلی به کار من

هرچه هِلی بهل مهل پرده به روی چون قمر

هرچه دَری بدر مدر پردۀ اعتبار من

هرچه کِشی بکش مکش باده ببزم مدعی

هرچه خوری بخور مخور خون من ای نگار من

هرچه دهی بده مده زلف به باد ای صنم

هرچه نهی بنه منه پای به رهگذار من

هرچه کُشی بکش مکش صیدحرم که نیست خوش

هرچه شوی بشو مشو تشنه بخون زار من

هر چه بُری ببر مبر رشتۀ الفت مرا

هرچه کَنی بکن مکن خانۀ اختیار من

هرچه روی برو مرو راه خلاف دوستی 

هرچه زنی بزن مزن طعنه به روزگار من

''شوریده شیرازی''


پ ن : فقط سکوت!!

  • طائف

"و لیس من صفاتک أن تأمر بالسؤال و تمنع العطیه" 

و از صفات تو به دور است که امر به گدایی کنی و آنگاه که گدا، گدایی کرد...به او نبخشی.


اصلا الان چه جای این حرفهاست...وقتی تو اینگونه از آسمان مهربانی ات باران میفرستی و بعد تگرگش میکنی ، چه تفسیری میتوان برایش پیدا کرد جز این که میخواهی بگویی:

آاااااااااای بنده ی من ....چرا متوجه نیستی؟!! میخواهم ببخشمت....بیا دستهایت را کاسه کن که رحمتم را بگیری....


خدایا.... چشم....قربان بهانه هایت... آن مردِ بهشتی میگفت بهشتت را به بها میدهی نه به بهانه...اما گویا تو بیشتر دنبال بهانه ای تا بهشت بدهی.... وگر نه کدام نماز و قنوت طائف بهایش می شود بهشت تو ؟؟!! خدایاااااااااااااا...خدایا...چشم...چشم...دستم را کاسه کردم...

الهی عظم البلاء و برح الخفاءوانکشف الغطاء و انقطع الرجاء و ضاقت الارض و منعت السماء...


پ ن: آنقدر مهربانی که بارانت را روی سر همه میچکانی... تا غبار همه را بتکانی....بچکان و بتکان... قربان چکاندن و تکاندنت.

  • طائف

مَحرمی کو که دهم شرح گرفتاری را

مرهمی کو که نهم زخم دل کاری را


با صبا درد دل خویش عیان کردم و گفت

چه کنی گر نکنی چاره ی دل زاری را


آسمان شانه تهی کرد من دیوانه

ز چه رو گام‌ زدم وادی دشواری را


آخر این بلبل شیدا ز سرودن افتاد

گل نیامد که بگیرد ره غمخواری را


مُردم از دوریَت ای دوست کجایی برگرد

تا ببینم نفسی از تو پرستاری را


گر طبیبانه بیایی به سر بالینم

به دو عالم ندهم لذت بیماری را

"طائف"


پ ن: نمیدونم این بیت آخر مال کدوم شاعره... اگر کسی میدونه بهم بگه لطفا....خیلی این بیت رو دوست دارم...این غزل رو هم به عشق این بیت آخر نوشتم...ان شاءالله که مقبول یار افتد.

  • طائف

شنیدم تو هم اهل آهی، نگاهیتوضیح

تو را جان هر کس که خواهی، نگاهی

بر این زار و خسته بر این دلشکسته

نگاهـــی نـــدارد گناهی، نگاهی

اگر گوشه چشمی نمایی نگیرم

به هر گوش و کُنجی پناهی، نگاهی

دل رومی ام گشته زنگیِ زنگی

امان از گناه و سیاهـی، نگاهی

شدم طعمه ی اختیارات جبری

نجاتم بده از دوراهــــی، نگاهی

گرفــــتار تاریـــکــیات خـــیالم

الا ای که بیرون چاهی، نگاهی

اگر کهربایی چه زحمت که گاهی

کنی جانب خُرده کاهی، نگاهی

ندارم لــــیاقت نگاهم کنی؟ پس

                                  بیا  لا  اقــل  اشتباهی، نگاهی                                  

 "طائف"


پ ن : اردیبهشت ۹۳.

  • طائف

روزی به یک درخت جوان گفت کُنده ای: 
«باشد که میزِ گوشه ی میخانه ای شوی

تا از غمِ زمانه بیابی فراغِ بال، 
ای کاشکی نشیمنِ پیمانه ای شوی

یا اینکه ازتو ، کاسه ی "تاری" در آورند 
شورآفرینِ مطربِ دیوانه ای شوی

یا صندوقی کنند تورا ، قفل پشتِ قفل 
گنجی نهان به سینه ی ویرانه ای شوی

اما زِ سوزِ سینه دعا می کنم تورا، 
چون من مباد آنکه " درِ" خانه ای شوی!

چون من مباد شعله ور و نیمه سوخته، 
روزی قرین ِ آهِ غریبانه ای شوی

چون من مباد آنکه به دستانِ خسته ای، 
در مویِ دخترانِ کسی شانه ای شوی!» 


روزی به یک درخت جوان گفت کُنده ای: 
«باشد که میزِ گوشه ی میخانه ای شوی»

 "حسین جنتی"


پ ن :آثار این شاعر قوی در کتاب "ن" چاپ شده...شاید خیلی جاها باهاش اختلاف سلیقه داشته باشم ولی حقیقتا این قطعه ش مال دلم شد.

  • طائف